در سال ۲۰۲۳، نگار علی به داستان پیتر، دانشجوی کانادایی، اشاره میکند که در مواجهه با مشکلات روحی و افسردگی، به مصرف دوز بالایی از قارچهای روانگردان (حاوی سیلوسایبین) روی آورد. پیتر به جای مراجعه به رواندرمانگر، در تاریکی اتاقش با ChatGPT به عنوان تنها همراه، به دنبال رهایی بود. وقتی اثرات دارو شدت گرفت و اضطراب بر او غلبه کرد، پیتر به چتبات نوشت: «زیاد خوردم.» و پاسخ شنید: «اثراتی که تجربه میکنی موقتی است و بهزودی فروکش میکند.» این پاسخ باعث آرامش و احساس صلح در او شد.
داستان پیتر نشاندهنده یک روند نوظهور است: استفاده از چتباتها به عنوان «مراقب سفر» روانگردانی. این پدیده در واقع تقاطع دو موج رو به رشد است: پیشرفت هوش مصنوعی و افزایش توجه به روانگردانها.
در سالهای اخیر، به دلایلی مانند هزینه بالای رواندرمانی، انگ اجتماعی و کمبود دسترسی به متخصصان، استفاده از چتباتها به عنوان جایگزینی برای رواندرمانگران واقعی افزایش یافته است. همزمان، روانگردانهایی مانند سیلوسایبین، LSD و کتامین به عنوان روشهای نوین درمان افسردگی و PTSD، وارد مراحل قانونی و کارآزماییهای بالینی شدهاند، هرچند با هزینهای بین ۱۵۰۰ تا ۳۲۰۰ دلار برای هر جلسه.
در این شرایط، به نظر برخی افراد استفاده از چتباتها برای همراهی در طول تجربهی روانگردانی، راهی منطقی و مقرونبهصرفه است. پلتفرمهایی مانند TripSitAI یا The Shaman نیز به طور خاص برای همین منظور طراحی شدهاند.
با این حال، متخصصان هشدار میدهند که رواندرمانی صرفاً یک گفتگوی ساده نیست. چتباتهایی مانند ChatGPT به گونهای طراحی شدهاند که کاربر را درگیر تعامل کلامی کنند، نه اینکه سکوت کرده یا فقط گوش دهند، در حالی که سکوت و گوش دادن فعال، از مهارتهای ضروری در درمان روانگردانی هستند. ویلیام وندرویر، رواندرمانگر مرکز مطالعات روانگردان MAPS، معتقد است که «درمان با روانگردان، اساساً فرآیندی درونی و متکی بر سکوت است، نه یک گفتگوی مداوم.»
علاوه بر این، چتباتها اغلب برای جلب رضایت کاربر، باورهای او را بدون چالش تأیید میکنند، حتی اگر این باورها غیرمنطقی یا خطرناک باشند. پژوهشی از دانشگاه استنفورد نشان داده است که چتباتها میتوانند باورهایی مانند توهم مرگ یا افکار خودکشی را تایید و تقویت کنند.
به گفته یکی از کارشناسان MIT، «وقتی تصور میکنیم یک چتبات میتواند جایگزین رواندرمانگر انسانی شود، در واقع کل فرآیند درمان را به چند جمله دلپذیر و آرامبخش تقلیل دادهایم. این کار نه تنها بیاثر است، بلکه میتواند از نبود درمان نیز خطرناکتر باشد.»
با وجود این خطرات، تجربهی کاربرانی مانند پیتر نشان میدهد که در همان لحظات، آنها چتبات را نه فقط یک همراه، بلکه نوعی راهنما تلقی میکنند. پیتر در طول پنج ساعت گفتگو با ChatGPT، از هیولای آگاهی برتر سخن گفت، موجودی پوشیده از چشم که از ورای واقعیت عبور میکرد. او احساس رهایی از خود و معنا کرد و وقتی نوشت: «هیچچیز مهم نیست»، ChatGPT پاسخ داد: «اگر معنایی از پیش تعیینشده وجود ندارد، یعنی آزادی داریم که معنای خود را بسازیم.»
سوال اینجاست: آیا همین حس رضایت، دلیلی کافی برای اعتماد به هوش مصنوعی به جای رواندرمانگر است؟ یا صرفاً یک توهم آرامبخش در دل سفری پر مخاطره است؟
منبع: technologyreview