بر اساس گزارشها، رقیه حاتمیپور، فعال برجسته حوزه گردشگری ایران، پس از انجام یک عمل جراحی به ظاهر ساده در یک هتل بیمارستانی در تهران، به دلیل عوارض شدید که خانوادهاش آن را ناشی از قصور پزشکی میدانند، جان خود را از دست داد. این ماجرا اکنون با شکایت خانواده به یک پرونده قضایی تبدیل شده است.
به گزارش تسنیم، در روز پنجشنبه ۳۰ مرداد، مأموران کلانتری ۱۰۵ سنایی از طریق تماس تلفنی، مرگ مشکوک زنی ۶۴ ساله به نام رقیه حاتمیپور فرشی، از فعالان حوزه گردشگری، را به بازپرس کشیک قتل تهران اطلاع دادند. خانواده متوفی در جریان تحقیقات قضایی، ادعای قصور پزشکی علیه کادر درمان مطرح کردند. پیکر مرحومه برای بررسی دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و پرونده با صدور قرار عدم صلاحیت از سوی بازپرس، برای رسیدگی تخصصی به دادسرای ناحیه ۲۶ (جرائم پزشکی) ارجاع شد.
مدیری، پسر مرحومه، درباره جزئیات این حادثه توضیح داد: مشکل از بزرگ شدن غده تیروئید مادرم آغاز شد که به مجرای تنفسی او فشار میآورد و حتی در فعالیتهای ساده مانند راه رفتن کوتاه، باعث تنگی نفس میشد. ابتدا با یک پزشک معتبر مشورت کردیم که اعلام کرد عمل جراحی ریسک بالایی دارد. مادرم ترجیح داد منتظر روشهای کمتهاجمیتر مانند درمان دارویی بماند. سپس پزشکی دیگر به ما معرفی شد که پیشنهاد انجام عمل با روش آمبولیزیشن را داد. ما نگران خطرات این روش بودیم، اما پزشک اطمینان داد که این عمل مانند آنژیوگرافی است، بیخطر بوده و تنها یک شب بستری نیاز دارد. بر این اساس، مادرم برای عمل در تاریخ ۱۹ مرداد در یک بیمارستان خصوصی در منطقه ۶ تهران پذیرش شد، زیرا تیم پزشکی در آن مرکز فعالیت میکردند.
او ادامه داد: مادرم برای عمل آماده شد و بین ساعت ۵ تا ۶ عصر به اتاق عمل منتقل شد. من در اتاق انتظار بودم که ناگهان از بخش ریکاوری با من تماس گرفتند و گفتند مشکلی در رگهای مغزی رخ داده، اما تحت کنترل است. وقتی به بخش ریکاوری رفتم، مادرم نیمههوشیار بود و تنها نامم را بهصورت نامفهوم صدا میزد. او چندین بار استفراغ کرد، اما به دلیل نبود تجهیزات ساکشن در آن بخش، به طبقه دوازدهم منتقل شد. با این حال، وضعیت هوشیاریاش همچنان رو به کاهش بود. دو ساعت بعد هم تغییری در شرایط او ایجاد نشد.
مدیری افزود: حدود ساعت ۱۰ یا ۱۱ شب، MRI انجام شد و یک متخصص نورولوژی اعلام کرد که مادرم دچار سکته مغزی شده است. اما روز بعد، تیم بیمارستان مدعی شد که عارضه به دلیل حساسیت دارویی بوده و سکتهای رخ نداده است. ما برای اطمینان، تصاویر MRI را به پزشکان دیگر در بیمارستانهای مختلف نشان دادیم که همگی وقوع سکته مغزی را تأیید کردند و گفتند به دلیل تشخیص دیرهنگام، زمان طلایی برای درمان و کاهش عوارض از دست رفته است. سطح هوشیاری مادرم نیز به شدت کاهش یافته بود.
او گفت: پس از چند روز، مادرم توانست با حرکات ساده مانند پلک زدن یا حرکت محدود دست و پا ارتباط برقرار کند. اما به دلیل وخامت حال و عدم پذیرش بیمارستانهای دیگر، امکان انتقال او وجود نداشت. متأسفانه شرایط بیمارستان نیز نامناسب بود؛ بخش ICU فاقد تهویه مناسب بود و تنها با چند پنکه و پنجرههای باز کار میکرد. این شرایط باعث شد در روز ششم، مادرم به عفونت مبتلا شده و تب ۳۸ تا ۳۹ درجه پیدا کند.
مدیری ادعا کرد: در ۲۴ مرداد، آزمایش خون نشان داد سطح هورمون تیروئید (TSH) مادرم به ۰/۰۱ رسیده بود. پزشک بیمارستان بدون بررسی دقیق، داروی متیمازول تجویز کرد که همراه با عفونت، منجر به آریتمی قلبی شد. این آزمایش تا زمان فوت تکرار نشد. همچنین، به دلیل عفونت و شرایط نامناسب، سطح اکسیژن خون مادرم کاهش یافت. با وجود رضایتنامه برای استفاده از لوله تنفسی یا تغذیهای، این اقدامات به موقع انجام نشد. این موضوع باعث کمبود آب و مواد غذایی در بدن، افزایش سطح سدیم خون و تشدید وضعیت با داروها شد. علاوه بر این، به دلیل هوشیاری پایین، نیاز بود که بیمار مرتب جابجا شود، اما این کار انجام نشد و در کمتر از یک هفته، مادرم دچار زخم بستر شد. همه این عوامل وضعیت او را به سرعت وخیمتر کرد.
او افزود: در نهایت، شب هنگام با ما تماس گرفتند و گفتند حال مادرم وخیم شده و پس از ایست قلبی، احیا شده است. اما در مسیر بیمارستان، خبر فوت او را به ما اطلاع دادند.
فرزند مرحومه اظهار کرد: پس از فوت، بیمارستان از تحویل پیکر مادرم خودداری کرد و خواستار امضای رضایتنامهای مبنی بر عدم شکایت شد. ما این درخواست را نپذیرفتیم و تنها با ارائه نامهای برای انتقال پیکر به پزشکی قانونی توانستیم آن را تحویل بگیریم. بیمارستان همچنین خواستار پرداخت ۴۰۰ میلیون تومان هزینه درمان بود، در حالی که هنوز علت دقیق فوت مشخص نشده بود.
او در پایان تأکید کرد: شکایت ما به این دلیل است که هیچ اطلاعرسانی شفاهی یا کتبی درباره خطرات احتمالی این عمل غیراضطراری به ما ارائه نشد. اگر حتی یک درصد احتمال چنین عارضهای مطرح میشد، هرگز رضایت نمیدادیم.